توسعه فرهنگی، حلقه مفقوده در مناطق آزاد و کشور

به واقع شاید یکی از مهم‌ترین مفاخر ما ایرانی‌ها برای به رخ کشیدن در تقابل با دیگر کشورها، خصوصا آن دسته از کشورهایی که دارای تاریخ کهن و غنی نمی‌باشند؛ 3500سال تمدن و غنای فرهنگی است که دیگر این روزهای بیشتر به یک موضوع ناراحت کننده تبدیل گشته است.

درست است که با یک بررسی و تحقیق بسیار مبتدی می‌توان به صحت این مدعا دست پیدا نمود؛ اما به واقع امروز چقدر از آن کوله‌بار فرهنگی سنگین شده و چه میزان از آن فخر کلامی، به رفتار و واقعیت اجتماعی ما تسری پیدا کرده است؟!

این روزها اخبار مملو از خبرهای مالامال از غم و تاسف است که هر کدام همچون گرزی به وزن همان ۳۵۰۰سال بر فرق آدمی می‌کوبد و روح را در کالبد به زنجیر می‌کشد. توان گفتن و نوشتن از بلایایی که به واسطه افول فرهنگی بر ما نازل شده، سخت و غیرممکن است، به همان اندازه دشوار که باور مرگ نوجوانی هنوز نشکفته با تیغ خشم پدر…

کم نیستند دختران و حتی پسران سرزمینم که قربانی جهل و تعصب در این زمانه می‌شوند، در عصری که همان کشورهای بی‌تمدن و بدون شجره‌نامه بلند بالا، فضانوردانی را به مقصد کیهان می‌فرستند با هدف ایجاد گردشگری فضایی و در آینده می‌بینند که توریست‌های فضایی سوار بر فضاپیما‌های عجیب‌الخلقه به نقاط مختلف جهان هستی سفر می‌کنند!

برای کدام باید غصه خورد و به کدامین باید رشک ورزید؟

سال‌هاست که به بهانه‌‌ها و دلایل گوناگون از امورات و مسائل فرهنگی غافل شده‌ایم، درگیری جنگ، تحریم، اقتصاد و ده‌ها و صدها علت دیگر که باعث گردیده نان را بر فرهنگ ارجح بدانیم، در صورتی که این تئوری باید کاملا خلاف جهت پیاده‌سازی شود؛ ابتدا سیرآب کردن عطش فرهنگی و سپس رسیدگی به امور اقتصادی؛ چراکه اگر روش اول تاثیرگذار بود، امروز دچار بحران‌های اجتماعی، فقر فرهنگی، عقاید من درآوردی و هزاران هنجارشکنی اجتماعی نبودیم.

مسلما و با صدای بلند می‌توان فریاد زد که ابعاد فرهنگی و اجتماعی ایران کهن ما، در سراشیبی انحطاط قرار گرفته است. دیری نخواهد پایید که حتی از آن تمدن چندین هزار ساله هم چیزی باقی‌ نماند.

پس از اتمام جنگ تحمیلی، با ویرانی‌هایی که همچنان پس از بیست و اندی سال بر در و دیوار شهرهایی همچون آبادان و خرمشهر قابل مشاهده است و آسیب‌های روحی و روانی که مشهود نیست؛ دولت وقت تصمیم به ایجاد مناطقی گرفت که علاوه بر آزادی اقتصادی در جهت توسعه اقتصاد کلان کشور، متولیان امر، بانیانی شوند برای توسعه اجتماعی، فرهنگی، انسانی، توانمندسازی، فقرزدایی و ده‌ها ماموریت دیگر…

اما متاسفانه به دلیل نوع ایجاد و احداث مناطق آزاد در ایران که فرسنگ‌ها با مدل جهانی فاصله داشت، سازمان‌های مناطق آزاد نیز در طول سالیان گذشته همچون سایر نقاط کشور، درگیر مسائل اقتصادی، زیربنایی، روبنایی، عمرانی و غیره شدند و دوباره ابعاد فرهنگی به سان کودکی یتیم در گوشه‌ای از این آشفته‌ بازار تنها ماند.

بی‌تردید غفلت از موضوعات فرهنگی و توسعه اجتماعی نه تنها برای اکثر مناطق آزاد آسیب‌زننده به لحاظ اقتصادی بوده است، بلکه در برخی از مناطق شاهد ایستادگی اجتماع در مقابل شالکه مناطق آزاد هستیم، تا جایی که بعضا بومیان مناطق، سازمان‌ها را مسبب حقوق از کف رفته خود می‌دانند و علت مشکلات اساسی را در شکل‌گیری مناطق آزاد می‌بینند.

به واقع شاید این نگاه و نگرش و همچنین عامل اصلی چالش‌های به وجود آمده، نه مردم هستند و نه سازمان‌های مناطق آزاد؛ چراکه این حق مسلم مردم و بومیان است که مطالبه‌گر باشند و نیازهای حقه خود را طلب کنند، از سوی دیگر نیز سازمان‌های مناطق آزاد به سبب آنکه بدون هیچ‌گونه حمایت دولتی و زیرساختی مجبور به ساختن و شکل‌دهی مناطق با دست خالی شدند و با مشقت آجر روی آجر گذاشته تا امروز تبدیل به منطقه آزاد شوند نیز دارای عذر موجه هستند.

در نتیجه مجددا می‌توان به این واقعیت تلخ رسید که این کار نیز به درستی و بر مبنای اصولی شکل نگرفته و حال پس از گذشته سال‌ها موجب به وجود آمدن اختلاف و اصطکاک میان مردم و نمایندگان دولت‌ شده است. به هر تقدیر و با هر شرایطی امروز مناطق آزاد هر کدام حرفی برای گفتن در سطح ملی دارند؛ برخی از مناطق از شرایط بسیار مطلوبی برخوردارند و بعضی دیگر در گام‌های ابتدایی گیر افتاده و دست و پا می‌زنند؛ اما به هر روی، قطعا از منظر مسئولین امر، مناطق آزاد هفتگانه و با احساب فرودگاه امام(ره)، هشتگانه، به درجه‌ای از بلوغ و باروری رسیده‌اند که تمام توان خود را بر افزایش دو برابری این تعداد معطوف کرده‌اند.

تلاش برای افزایش مناطق آزاد از عدد هشت به شانزده نشان از این تفکر دارد که مناطق فعلی عاری از هرگونه مشکل و چالشی هستند و به درستی بر روی ریل‌ توسعه قرار گرفته‌اند و به دلیل تجربه مطلوب، نیازمند افزایش کمی مناطق آزاد هستیم! بی‌شک این جملات نیز دوباره تکرار یک فکاهی تلخ با سرنوشتی از پیش تعیین شده برای فرزندان متولد نشده است.

آنچه مسلم و مبرهن است، نیاز مبرم توجه به توسعه زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی در مناطق آزاد است؛ چراکه صرف‌نظر از تمامی مصائب، دشواری‌ها و مشکلاتی که پیش روی مناطق وجود دارد، این سازمان‌ها به عنوان نمایندگان دولت و مدیران عامل در جایگاه بالاترین مقام دولتی در منطقه متبوع خود، موظف و ملزم به مداقه در امور مردمان بومی در راستای بسط و گسترش امور فرهنگی و توانمندسازی جامعه محلی هستند.

بی‌تردید با عنایت و بذل توجه با امور و صنایع فرهنگی و با به کارگیری افراد شایسته و متخصص در جایگاه مربوطه، علاوه بر جلب همراهی جامعه محلی، می‌توان چرخه اقتصادی پایداری را در جهت دستیابی به توسعه همه‌جانبه متصور بود.