ممد نبودی ببینی شهر ویران گشته…

با شروع جنگ 8ساله تحمیلی در بعدازظهر۳۱شهریورماه سال‌۱۳۵۹و پس از 35روز مقاومت رزمندگان غیور و مردم شجاع، سرانجام در چهارم آبان‌ماه سال‌۱۳۵۹، شهر خرمشهر به اشغال ارتش بعث عراق درآمد. در فاصله ماه‌های مهر تا دی‌۱۳۵۹، پس از سقوط شهر، سه عملیات‌ برای آزادسازی خرمشهر از سوی ارتش، سپاه پاسداران و نیروهای مردمی انجام شد، اما نتیجه‌ موفقیت‌آمیزی در بر نداشت.

با شروع جنگ ۸ساله تحمیلی در بعدازظهر۳۱شهریورماه سال‌۱۳۵۹و پس از ۳۵روز مقاومت رزمندگان غیور و مردم شجاع، سرانجام در چهارم آبان‌ماه سال‌۱۳۵۹، شهر خرمشهر به اشغال ارتش بعث عراق درآمد. در فاصله ماه‌های مهر تا دی‌۱۳۵۹، پس از سقوط شهر، سه عملیات‌ برای آزادسازی خرمشهر از سوی ارتش، سپاه پاسداران و نیروهای مردمی انجام شد، اما نتیجه‌ موفقیت‌آمیزی در بر نداشت.

در نهایت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران متشکل از نیروی هوایی، هوانیروز، سپاه پاسداران و نیروهای داوطلب مردمی و با لشکر اعزامی یکصد هزار نفری محمد رسول‌الله(ص) در ۱۰اردیبهشت‌ماه سال‌۱۳۶۱ در محور اهواز، خرمشهر و دشت آزادگان، به فرماندهی علی صیادشیرازی، با هدف آزادسازی خرمشهر و همچنین شهرهای ویران شده هویزه، بستان، گلدشت‌عباس، حمیدیه و شلمچه، مرحله چهارم عملیات بیت‌المقدس را آغاز کردند، که سه هفته به‌طول انجامید و سرانجام شهر خرمشهر پس از ۵۷۶روز اشغال توسط ارتش دشمن، در ۳خردادماه سال۱۳۶۱ به‌دست نیروها و رزمندگان ایرانی به‌طور کامل آزاد شد و پرچم جمهوری اسلامی ایران بر فراز مسجد جامع خرمشهر به اهتزاز درآمد.

در خلال عملیات خونین بیت‌المقدس، ۳هزار نفر از نیروهای جان‌ برکف ایرانی شهید و ۱۲هزار نفر نیز مجروح شدند تا نه تنها ذره‌ای از خاک مقدس ایران به دست دشمنان نیفتد، بلکه مردم شریف کشورمان در خرمشهر، آبادان، اهواز و سراسر ایران بدون کوچکترین تعدی و تجاوزی با آرامش و احترام زندگی کنند؛ اما…

و اما در آستانه برپایی جشن چهلمین سالگرد آزادسازی خرمشهر، در شهری چسبیده به آن، یعنی آبادان که مردمان دلیرش در آبان‌ماه سال‌‎۱۳۵۹، در عملیات کوی ذوالفقاری با دستان خالی و دوشادوش نیروهای سپاه پاسداران آبادان جنگیدند و جزیره آبادان را از محاصره ارتش بعث عراق خارج کردند؛ در دوم خردادماه سال۱۴۰۱، در نیمه روز و زیر آفتاب سوزان، آوار بی‌مسئولیتی، بی‌تدبیری، فساد و رانت بر سر مردمی فرو ریخت که روزی سپر بلای کل ایران شده بودند؛ دلاور زنان و مردانی که شهید دادند، جانباز و اسیر تقدیم کردند و هم‌چنان عزیزان مفقودالاثر دارند، تا امروز کسانی بر منصب و صندلی‌های قدرت در شهرشان تکیه زنند که جانشان را به پشیزی معامله می‌کنند!

در نهایت تاسف باید گفت که امروز این شعر که روزی جواد عزیزی همرزم شهید سید محمدعلی جهان‌آرا برای او سرود، دیگر معنایی ندارد و از آن فقط آه و واویلا و چشمان ‌تر ما باقی مانده است، باید تمامی صفاتش را معکوس کرد:

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته؛ خون یارانت پرثمر گشته

آه و واویلا… کو جهان‌آرا؛ نور دو چشمان تر ما

و این پرسش را مطرح کرد که آیا ثمری که شهدا به دنبال آن بودند، حاصل شده است؟

محمد جهان‌آرا‌ها، احمد متوسلیان‌ها، ولی‌الله فلاحی‌ها، یوسف کلاهدوزها و ده‌ها و صدها مرد واقعی آسمانی شده، کجایید؟ خوشا به حالتان که نیستید و نمی‌بینید این روزهای سیاه را؛ این روزهایی که همرزمان شما همچون پدر عزیز من، دیگر چشمانشان خیس اشک از پر کشیدن شما نیست؛ خون گریه می‌کنند به حال شهرهایی که روزی جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند و بدون چشمداشتی به پول، ثروت، درجه و مقام جنگیدند تا مردم به آسایش برسند و نوامیس ایران امنیت داشته باشند…

اما وا اسفا که درجات و مناصب به باقی‌ماندگان رسید و سرنوشت آبادان و خرمشهر را به‌گونه‌ای رقم زد که بوی خون و خاک از دل شهر به مشام برسد؛ نه در جنگ با دشمن، بلکه رقابت پلیدی‌ها و خودبینی‌ها، حسین عبدالباقی‌هایی را خلق کرد که امروز آوار فساد متروپل بشود مدفن خواهران و برادرانم…

برخی دیگر اما در مقام نماینده مردم، راهی مجلس شدند؛ همان‌هایی که روزی نامه شکواییه سازمان نظام مهندسی خوزستان (دفتر آبادان) مبنی بر تخلفات صورت گرفته در متروپل را دریافت ‌کردند و نیک می‌دانستند که این برج حتی به افتتاح هم نخواهد رسید! اما چه کردند؟ چه شد که چشم بستند و به جای گرفتن یقه متخلف، راه برای پیشروی او مهیا‌تر شد! و امروز ناراحت از اینکه نتوانستند در انتصاب‌ها دخل و تصرف داشته باشند، از تریبون مجلس که باید برای ستاندن حق مردم استفاده می‌کردند، نعره پادگان شدن منطقه آزاد اروند را سر دادند!

و اما منطقه آزاد اروند و سازمان عامل آن…

به کرات گفتم و خواهم گفت که بزرگ‌ترین خیانت به مردم آبادان، خرمشهر و جزیره مینو، اعلام منطقه آزاد شدن این شهرها بود؛ چراکه حداقل اروندنشینان به خوبی می‌دانند به دلیل ناقص بودن عملیات بازسازی در دولت سازندگی و اشتباهات و تخلفات عدیده در این فرآیند، آثار جنگ و ویرانی‌های ناشی از آن هرگز و هرگز از بین نرفت و ترمیم نشد و پس از آن در دولت‌های بعدی به سبب هزینه‌های هنگفتی که عملیات مجدد بازسازی داشت، بهترین راه برای شانه‌ خالی کردن از زیر بار این مسئولیت، اعلام منطقه آزادی این شهرها بود که به محض تصویب آن، تمامی سرفصل‌ها و ردیف‌ها در بودجه ملی که مشمول این منطقه می‌شد، متاسفانه طبق تفسیر غلط از قانون، حذف گردید و حالا سازمانی به نام سازمان منطقه آزاد اروند باید درآمد ایجاد کند، برای خیل عظیمی از جنگ‌زده‌ها خلق شغل نماید، جذب سرمایه‌گذاری کند و… از عواید این فعل و انفعالات، رونق و آبادانی از دست رفته را به این شهرها بازگرداند.

فقط و فقط با نگاهی به سرنوشت یکی، دو مدیرعامل پیشین این سازمان، به خوبی درخواهید یافت که چه شد که اروند (آبادان، خرمشهر و جزیره مینو) همچنان نمادی از ویرانی‌های ۸ساله جنگ است؛ جایی که بوی مشمئزکننده فساد تنیده شده در آن، امروز از خیابان امیری آبادان به مشام می‌رسد.

همچنین شهرداران و اعضای شورای شهر کنونی و پیشین که گناه آنان به‌قدری آشکار است که نیاز به قلم‌فرسایی و روشن‌سازی نیست؛ فقط کافیست رزومه، مناصب و حامیان شهرداران این شهر را مورد بررسی قرار داد تا به عمق کوه یخ این فساد پی برد! البته که نباید از نقش بی‌بدیل استاندار و فرمانداران سابق این منطقه در خلق و گسترش تخلفات و یا به قول دادستان کل کشور جنایت صورت گرفته، به‌راحتی گذشت‌!

نوشتن درخصوص اروند را نمی‌توان به یک مقاله کوتاه تقلیل داد؛ چراکه شاهنامه‌‌‌ای قطور است که هر ورق آن مملو از سیاهی و فغان می‌باشد؛ اما بدانید که در فاجعه متروپل همگی مقصر هستید؛ هیچ‌یک نمی‌توانید از زیر بار سنگین این گناه و خون هموطنانمان فرار کنید. دیگر جمله تکراری بانیان وضع موجود جواب نمی‌دهد؛ به لطف خداوند همه شما در این دولت منصوب شده‌اید و مسئول و مسبب همه فجایع هستید؛ چراکه طبق فرمایش حضرت علی(ع): «‌مَنْ تَقَدَّمَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ یَرَی فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلَ فَقَدْ خَانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤمِنینَ.»؛ «هرکسی خود را در جامعه بر دیگران مقدم بدارد؛ درحالی که بداند افراد لایق‌تر از او هستند، قطعا او به خدا و پیامبر و مومنان خیانت کرده است».

پس ای کاش به جای نمایش‌های پوسیده و عوام‌فریبانه که اتفاقا دیگر کارساز نیست، حداقل یک‌بار مردانگی کنید و استعفای خود را به مردم شریف این منطقه تقدیم نمایید؛ تا شاید مرحمی باشد بر جگر سوخته مردمان داغدار ایران زمین.