تغییر به وقتِ اکنون…

سال‌هاست که با فرارسیدن هفدهم مردادماه سالروز شهادت شهید راه ایمان و قلم، محمود صارمی و روز خبرنگار، همگان به یاد اهالی رسانه بالاخص خبرنگاران می‌افتند و با انواع و اقسام پیام‌های تبریک سعی دارند به اثبات برسانند که بلی؛ شما هم برای ما مهم‌ هستید! اما آیا به‌واقع این‌گونه است؟

آیا در سیصد و اندی روز دیگر از همان‌ سال‌، کسی به فکر اصحاب قلم است؟ آیا هیچ شخصی، نهادی، سازمانی، وزارتخانه‌ای و… برمی‌تابد که ضعف‌ها و نقایص خود را از لسان یک خبرنگار بشنود؟ آیا بیان حقیقت‌های تلخ را می‌پذیرند؛ هرچند خودشان بانی و خالق این حقایق باشند؟ آیا فردی از دنیای رسانه در کشورمان به دلیل نشان دادن مشکلات و کاستی‌های پنهان شده در پسِ پرده‌های چندلایه و ضخیم (…)، مورد تقدیر و تحسین قرار گرفته است؟ و هزاران «آیا» و «اگر» دیگر که به محکمی باید در پاسخ به آن گفت: «خیر»!

نمی‌دانم به کدام رسم و سنت و به کدامین قانون نانوشته، (با ادای احترام به همه‌ی هم‌وطنانم) ما ایرانیان خصوصا مسئولینِ امر تا این اندازه از بیان و افشای واقعیات در هراس‌ایم و نگران؟ هنوز پس از گذشت سال‌ها فعالیت در حوزه‌ رسانه به جوابی شفاف و روشن دست نیافته‌ام که اگر رسالت ما مطالبه‌گری و کشف موضوعاتی است که مردم کوچه و بازار قادر به طرح و کشف آن نیستند و ما موظف به چنین اقدام و عملی هستیم؛ پس چرا زمانی که شرافتمندانه و متعهدانه به مسئولیت خود عمل می‌کنیم، مورد بازخواست و استیضاح قرار می‌گیریم؟ مگر نه این است که نوشته‌هایمان طلوع حقیقت و بیان دردهای کسانی است که نمی‌توانند بگویند و فریادشان بی‌صداست؟!

در طول این سال‌ها به خوبی دریافته‌ام و دریافته‌ایم که چهره‌ جذاب حقیقیت صرفا از دریچه‌ نگاه ما زیباست؛ غافل از آن‌که از دیدگاهِ دیگران خصوصا آنانی که میز و منصبی در سیستم مدیریت کشور اشغال کرده‌اند؛ زشت و کریه است! بنابراین هنگامی که بر زبان و قلم منقش می‌شود، کراهت خود را هزاران بار بیشتر به رخ می‌کشد و عامل و آمر را به نکوهش رسالت وامی‌دارد!

راهِ دوری نرویم؛ مطلوب است به جای کلی‌گویی و تعمیم موضوعات به سراسر کشور، بخش بسیار کوچک و البته اثرگذاری همچون مناطق آزاد را مورد واکاوی قرار دهیم. مناطقی که در حال حاضر فقط سه‌دهم درصد از خاک ایران را دربرمی‌گیرند و با نگاهی اجمالی به پیرامون کشورمان و مناطق نزدیک به خود و با عنایت به ویژگی‌های طلایی این خاکِ پاک؛ انتظار می‌رود تفاوت فاحشی را در این مناطق نسبت به سرزمین اصلی احساس نمود. بلی؛ به خوبی از همه موضوعات، مشکلات و چالش‌ها نیز آگاه هستیم؛ خوب می‌دانیم که نوع شکل‌گیری این مناطق در ایران با سایر نقاط جهان متفاوت بوده؛ نیک باور داریم که تحریم و تهدید و بخشنامه و آیین‌نامه‌ خلق‌الساعه یعنی چه! اما به همان میزان هم آگاه و واقف‌ایم که سوء‌ِمدیریت، نداشتن علمِ مدیریت، استفاده از نیروهای سفارشی، عدم شناخت مدیران نسبت به منطقه‌ متبوع خود و حتّی تاسف‌بارتر نداشتن دانش و دانایی به چه معناست! که اگر این چنین نبود! قطع‌به‌یقین اوضاع و احوال‌مان هم بدین‌گونه نبود!!

هنگامی که فردی را براساس منافع و مصالحِ شخصی و جناحی در سِمتی به‌کار می‌گیریم که آن فرد از حداقل‌های تخصصی و مدیریتی حتی در اداره‌ زندگی شخصی و خصوصی خود نیز برخوردار نیست، چطور انتظار داریم که شرایط به سمت بهبود و اصلاح حرکت کند؟ وقتی مدیران و معاونین سازمان‌های ما حتی به دستورات‌مان وقعی نمی‌نهند و حرمتی برای ما و ارباب‌رجوع قائل نیستند؛ چگونه می‌توان منتظر پیشرفت مجموعه‌ تحتِ امرِ خود باشیم؟ آن زمانی که حتی اهالی رسانه به عناوین مختلف به ما تذکر می‌دهند و با شدیدترین برخوردهای قهری مواجه می‌شوند؛ آیا می‌توان انتظارِ مقبولیت و محبوبیت را در جامعه‌ هدف داشت؟

خیر بزرگواران!

این ره که می‌روید، به ترکستان است.

امروز در خاص‌ترین و حساس‌ترین دوران تاریخ معاصر کشورمان (پس از انقلاب شکوهمند اسلامی) قرار گرفته‌ایم؛ گام دوم انقلاب با هم‌نوایی دولت جدید و در آستانه‌ قرن جدید، شرایطی را فراهم آورده که ضروری است چشم‌ها را بشوییم و حتما جور دیگری ببینیم.

دیگر دشمن‌پنداری دلسوزان و تهدید و ترعیب و افترا بستن به اصحاب رسانه کافیست، تمام شد دوران انجیر خوردن مرغِ نوک‌کج و پایان یافت ترفندهای عوام فریبانه!

باید بپذیریم که ایرانِ ما نیاز به تحولی شگرف در بدنه‌ مدیریت و اصول کشورداری دارد. امروز دو اولویت هم‌گام با هم باید رشد و توسعه پیدا کنند تا از این موقعیتِ فوق‌العاده خطیر که در آن قرار گرفته‌ایم، دور شویم و به ساحل امن برسیم و آن دو اولویت: توسعه‌ توأمان فرهنگی و اقتصادی است. به توسعه‌ فرهنگ نیاز داریم برای بسط و رونق اقتصادی و به توسعه‌ی اقتصادی نیاز داریم برای احیاء مجدد فرهنگ‌ها و سنت‌های از میان رفته… هرگز قادر نخواهیم بود به جامعه‌ای که مشکل معیشت دارد، درس اخلاق بیاموزیم و ایضا به کم‌فرهنگان، استفاده‌ صحیح از منابعی که در اختیارشان قرار می‌گیرد! که بی‌تردید هر دو طریق محکوم به شکست و در پی آن رواج فساد و بی‌بندوباری حتی بسیار بیش‌تر از شرایط کنونی است.

به رسمِ دیرینِ ایرانیان که وقتِ تغییر برای‌شان شنبه است؛ بیاییم از همین شنبه آغازگر تحولات بنیادین در حوزه‌ تفکر و اندیشه باشیم تا شاید با برنامه‌ای مدون، دقیق و اجرایی بتوانیم چشم‌اندازی روشن‌تر از امروز برای خود و کشور عزیزمان به تصویر بکشیم. ان‌شا‌ء‌الله‌تعالی‌…